بسم الله الرحمن الرحیم
موعد اجاره تموم شده بود. با خواهر شماره 2 باید می گشتیم دنبال به خونه ی دیگه. توی گرمای قم این قدر خسته می شدیم که دیگه رمقی برای نت اومدن باقی نمی موند. در ضمن در کنار این ها دغدغه ی موارد مربوط به دکتر و ... هم بود. بعد هم که معلومه : جمع کردن اسباب و اثاثیه و بسته بندی و تمیز کردن خونه ی فوق کثیف جدید و اسباب کشی و باز کردن کارتن ها و چیدن وسیله ها...
آخیـــــــــــش، بلاخره تمام شد. حالا یه نفس عمیق
این مدت خیلی زنگ زده بودیم شاتل برای انتقال خط. رسیدگی نکرده بودند(از بس که وظیفه شناسند!) دیگه 10 روز شده بود. بازم از اینترنت و انتقال خط خبری نبود. ما هم چون اینترنت نداشتیم کامی را راه نداخته بودیم؛ حالا وقتش بود که بریم سراغش تا ببینیم چه موقع اینترنت وصل می شه...
هیچی دیگه خواهر شماره 2 بعد از چند ماه(به نظر من یک سال) برگشته بود. کامی را باز کرد و گفت: آخرین بار کی کامی را تمیز کردم که گفتم : فکر کنم قبل از عید بوده. اون هم مدام می گفت: وای چقدر کثیفه، چقدر کثیف! چقـــــــــــــــــــــــــدر کثیف...
بعد هم قطعات را یکی یکی باز کرد داد به من و گفت: برو این ها را با مسواک بشور!
منم فکر کردم باید برم این ها را بگیرم زیر شیر و با مسواک تمیزشون کنم! حالا نگو یعنی مسواک را نم دار کنم و بکشم روی قطعات تا قطعه تمیز بشه. واقعیتش اول همین کار را کردم اما هر قطعه ایی برق نمی افتاد می گرفتمش زیر شیر که یه وقت خواهر شماره ی 2 دوباره نگه: چقــــــــــــــــــدر کثیف!
مخلص کلام این که کامی را بردم حمام بعد دیدیم روشن نمی شه ! فکر کردیم سرماخورده. دکتر اومد گفت: باید بره بیمارستان. رفت بیمارستان گفتند سرماخوردگی نیست ؛ آنفولانزا گرفته ؛ ولی امید به بهبودی میره. بعد فهمیدیم آنفولانزاش از نوع حاد بوده . هیچی دیگه دو روز پیش خبر فوتش را بهمون دادند...
حالا تا مدتی مدید که بتونیم پول جمع کنیم برای سیستم جدید کامی نداریم.
پ.ن.1. الان اینترنت داریم کامی نداریم.
پ.ن.2. الان دارم از لب تاب خواهر شماره 2 استفاده می کنم دعا کنید قبل از ارسال مطلب از خواب بیدار نشه!
پ.ن.3. شرمنده از غیبت طولانی
پ.ن.4. مرگ را چقدر دور تصور می کنیم اما خیلی نزدیکه. خدایا به ما زندگی و مرگ باعزت عطا کن. الهی آمین (این ربطی به کامی نداره.) یه صلوات برای گذشتگان یادتون نره
موعد اجاره تموم شده بود. با خواهر شماره 2 باید می گشتیم دنبال به خونه ی دیگه. توی گرمای قم این قدر خسته می شدیم که دیگه رمقی برای نت اومدن باقی نمی موند. در ضمن در کنار این ها دغدغه ی موارد مربوط به دکتر و ... هم بود. بعد هم که معلومه : جمع کردن اسباب و اثاثیه و بسته بندی و تمیز کردن خونه ی فوق کثیف جدید و اسباب کشی و باز کردن کارتن ها و چیدن وسیله ها...
آخیـــــــــــش، بلاخره تمام شد. حالا یه نفس عمیق
این مدت خیلی زنگ زده بودیم شاتل برای انتقال خط. رسیدگی نکرده بودند(از بس که وظیفه شناسند!) دیگه 10 روز شده بود. بازم از اینترنت و انتقال خط خبری نبود. ما هم چون اینترنت نداشتیم کامی را راه نداخته بودیم؛ حالا وقتش بود که بریم سراغش تا ببینیم چه موقع اینترنت وصل می شه...
هیچی دیگه خواهر شماره 2 بعد از چند ماه(به نظر من یک سال) برگشته بود. کامی را باز کرد و گفت: آخرین بار کی کامی را تمیز کردم که گفتم : فکر کنم قبل از عید بوده. اون هم مدام می گفت: وای چقدر کثیفه، چقدر کثیف! چقـــــــــــــــــــــــــدر کثیف...
بعد هم قطعات را یکی یکی باز کرد داد به من و گفت: برو این ها را با مسواک بشور!
منم فکر کردم باید برم این ها را بگیرم زیر شیر و با مسواک تمیزشون کنم! حالا نگو یعنی مسواک را نم دار کنم و بکشم روی قطعات تا قطعه تمیز بشه. واقعیتش اول همین کار را کردم اما هر قطعه ایی برق نمی افتاد می گرفتمش زیر شیر که یه وقت خواهر شماره ی 2 دوباره نگه: چقــــــــــــــــــدر کثیف!
مخلص کلام این که کامی را بردم حمام بعد دیدیم روشن نمی شه ! فکر کردیم سرماخورده. دکتر اومد گفت: باید بره بیمارستان. رفت بیمارستان گفتند سرماخوردگی نیست ؛ آنفولانزا گرفته ؛ ولی امید به بهبودی میره. بعد فهمیدیم آنفولانزاش از نوع حاد بوده . هیچی دیگه دو روز پیش خبر فوتش را بهمون دادند...
حالا تا مدتی مدید که بتونیم پول جمع کنیم برای سیستم جدید کامی نداریم.
پ.ن.1. الان اینترنت داریم کامی نداریم.
پ.ن.2. الان دارم از لب تاب خواهر شماره 2 استفاده می کنم دعا کنید قبل از ارسال مطلب از خواب بیدار نشه!
پ.ن.3. شرمنده از غیبت طولانی
پ.ن.4. مرگ را چقدر دور تصور می کنیم اما خیلی نزدیکه. خدایا به ما زندگی و مرگ باعزت عطا کن. الهی آمین (این ربطی به کامی نداره.) یه صلوات برای گذشتگان یادتون نره
[ چهارشنبه 88/4/24 ] [ 2:17 عصر ] [ ساجده ]